خدمات پزشکی

هر دفعه که گذرم به بیمارستان میافته ناخوداگاه شروع میکنم به مقایسه ، از همون دم پذیرش که اصلا نه بوی الکلی میاد و نه نگهبان اخموئی دم در ایستاده. رفتار خوب و صبورانه مسئول پذیرش ، توضیحات کامل و در اخر میپرسه: سوالی داری؟ و با حوصله بهت جواب میده. 

توی بخش هم همینطور پرستار خودشو معرفی میکنه و در مورد همه چیز و تمام اتفاقات و بلاهائی ! که قراره سرت بیارن توضیح میده و میپرسه : سوالی داری؟


همینطور به ترتبیب روند کارها پیش میره به موقع و سر وقت و همه اول خودشونو معرفی میکنن ، با اینکه اسمشون روی  لباسشون هست ، و بعد در مورد اینکه قراره چکار کنن توضیح میدن. 

پرستارها انگار با خواهر خودشون و یا دختر خودشون حرف میزنن خیلی مهربون ومرتب میپرسن که به اندازه کافی گرمم هست ؟ پتو اضافه نمیخوام؟

( اولین باری که تو بیمارستان شرکت نفت رفتم اتاق عمل و داشتم از سرما میلرزیدم و دندونهام تیریک تیریک بهم میخورد به پرستار گفتم: خیلی سرده! گفت: اتاق عمل دیگه! اون لامپهای چندتایی بالای سرم رو روشن کرد و گفت الان بیهوش میشی دیگه سرما رو حس نمیکنی !! )

قراره فقط یه روز اینجا باشم و بعد از ریکاوری رفتم توی بخش عملهای یک روزه ، اونجا هم همینطور منظم و مرتب و مهربون و با حوصله ... خدایا شکر شاید خوبهاش نصیب من شده:)


دو بار توی ایران رفتم اتاق عمل و چند روزی تو بیمارستان بودم از هیچکدوم خاطره خوبی ندارم نه از اون پرستاری که اون میله ای که سرم بهش وصل بود رو چنان هل داد که سوزن از تو دستم در اومد نه از اون یکی که تو پایین اومدن از تخت کمکم نکرد و گفت : لوس نشو خودت بیا!  نه از اون یکی که وقتی موقع بهوش اومدن داشتم جیغ میزدم  دو سه تا زد تو گوشم گفت: هوووی! چه خبرته!!!؟!و نه.... اوه قصه اش طولانیه... باز هم خدا رو شکر شاید اگر اونها نبودن قدر اینها رو اونطور که باید نمیدونستم. 

امیدوارم روزی بیاد که دکتر و پرستارهای سرزمین ما هم بدونند که برای چی اونجا هستند البته من فقط تجربیات شخصی خودم رو بیان کردم و میدونم که زیادند دکتر و پرستارهائی که زندگیشون رو وقف خدمت به مریض های هموطن کرده اند خدا زیادشون کنه.