ده دلیل دیگه برای اینکه چرا ما ثروتمند نیستیم؟

 

 

 خیلی از مردم فکر میکنند ثروتمند نیستند چون در آمد کافی ندارند با خودشون می گند اگه من فقط یه کمی بیشتر داشته باشم می تونم پس انداز کنم  یا سرمایه گذاری کنم.

میلیونر شدن بستگی زیادی داره به اینکه شما با پول خود چگونه رفتار می کنید!

لیست دلائلی که چرا ما ثروتمند نیستم احتمالاخیلی بیشتر از 10 تاست: اینکه همسایه ما در مورد ما چه فکر می کنه؟ نداشتن صبر و حوصله ،داشتن عادتهای بد، نداشتن هدف، عدم آمادگی ، سعی در پیمودن ره چند ساله در یک شب، تکیه بر دیگران برای اداره کردن پول  ما، سرمایه گذاری در چیزی که هیچ شناختی نسبت بهش نداریم، ترس از نداری و عدم توجه به داشته ها مواردی از اونه.

اینجا 10 دلیل احتمالی گفته میشه : 

به اینکه مدل ماشینمون چی باشه خیلی اهمیت می دیم: اصولا ماشین وسیله ایه که آدم رو از جائی به جائی منتقل می کنه اماخیلی ها این فکر رو نمی کنن، مدل ماشین رو انعکاسی از شخصیت خودشون می دونند و پول زیادی رو خرج تحت تاثیر قرار دادن دیگران می کنند. ماشین، نمونه ای از این دست تفکره. 

خودمون رو مستحق سطح خاصی از زندگی می دونیم : به این معنا که فکر می کنیم در آمد ما باید سطح خاصی باشه تا بتونیم زندگی خوبی داشته باشیم و باید مقدار مشخصی در ماه خرج کنیم تا راحت باشیم! این به خودی خود بد نیست اما اگر در آمد ما در این سطح نباشه مجبوریم با قرض و قوله زندگی کنیم و تمام عمر قسط بدیم و نتونیم پول کافی پس انداز کنیم. 

کمبود تنوع در سرمایه گذاری: یه ضرب المثل قدیمی مالی میگه : هیچوقت همه تخم مرغهاتونو توی یه سبد نذارید! همه پول خودمون رو یه جا نگهداری و یا سرمایه گذاری نکنیم. یه دفه همه دار و ندارمون رو سهام میخریم یه بابائی میاد یه چیزی می گه ! بورس کن فیکون میشه ! ما می مونیم و کاسه چه کنم!( اینا تو متن نبود من بومی ش کردم !) 

خیلی دیر شروع می کنیم:  اگه همش فکر کنیم حالا دیر نمیشه چند سال دیگه پس انداز و بعد سرمایه گذاری میکنم حالامی خوام جوونی کنم !نمیشه ! یه وقت چشم باز می کنیم و می بینیم داریم باز نشسته می شیم و آه در بساط نداریم . باید از همین امروز شروع کرد و در دراز مدت نتیجه اون رو دید. 

 کاری روکه دوست داریم انجام نمی دیم: حتما نباید کاری رو که انجام میدیم همونی باشه که آرزو داشتیم اما باید کاری باشه که از انجامش لذت ببریم.اگه کاری رو انجام میدیم که دوست نداریم احتمالا همه پول و انرژی خودمون رو صرف  می کنیم تا از استرس و احساس ناخوشایند و تنفری که ازکارمون داریم، رها بشیم. 

علاقه به یاد گیری نداریم: فکر می کنیم همین که  فارغ التحصیل ( دانش آموخته !) شدیم خیلی هنر کردیم و دیگه احتیاجی به یادگیری و درس خوندن نداریم.این تفکر ممکنه باعث بشه کار پیدا کنیم و شاغل بشیم، اما هیچوقت ما رو ثروتمند نمی کنه! تمایل به یادگیری و پیشرفت مداوم در کاری که انجام میدیم یکی از اصول بنیادی برای دارا شدنه. 

چیزهائی می خریم که استفاده نمی کنیم: یه نگاهی به اطراف زندگی خودمون بندازیم؛ توی کمدها، زیرزمین، انباری و...  اگر چیزهائی داریم که سالهاست استفاده نکرده ایم یعنی پولی رو که میشد به ارزش دارائی هامون اضافه کنیم  حروم کرده ایم ! 

 از ارزش واقعی چیزها درک درستی نداریم:  به هر دلیلی صرف نظر از قیمت، چیزهائی می خریم، چه اونهائی که دوست دارند کالاهای گرانقیمت بخرند و چه اونهائی که هرچی ارزونه می خرند !به ندرت بهترین قیمت  رو می پردازند.و تنها وقتی تونسته ایم اجناس رو به قیمت خوب بخریم که پول اضافی برای سرمایه گذاری برای ما مونده باشه. 

خانه ما خیلی بزرگه : ممکنه خونه ای داشته باشیم که بزرگتر از نیازمون یا توانائی مون برا ی پرداخت بدهی های اون باشه.در نتیجه ما می مونیم و اقساط و یه خونه بزرگ که باید پرش کنیم.شاید بعضی معتقد باشند خونه بزرگ یعنی یه سرمایه گذاری بزرگ ، اما ما بندرت اتفاق می افته که خونه بزرگ رو بفروشیم و به یه خونه کوچکتر بریم و اصولا خانه  جزو دارائی های جاری و پول محسوب نمی شه ونمی تونیم هر وقت خواستیم از پولش استفاده کنیم. 

فرصتها رو از دست می دهیم( می سوزانیم): به احتمال زیاد بیشتر از یک بار اتفاق افتاده که ما با دیدن موفقیتهای دیگران، با خود فکر کرده ایم : ما هم می تونستیم اینکار رو بکنیم!باز هم موقعیتهای فراوانی وجود خواهد داشت، اگر ما بخواهیم و در این راه مصمم باشیم؛ کافیه چشمهامونو باز نگه داریم. 

برداشتی آزاد از اینجا 

پ.ن. شاید در نظر اول اینطور به نظر بیاد که این نوشته برای ما زیاد کاربردی نخواهد داشت اما اگه بیشتر فکر کنی شاید مواردی پیدا بشه که با شرائط ما هم تطبیق داشته باشه و بشه از توصیه ها استفاده کرد.

چربی بسوزون و این رو حفظ کن !

 

 

 

  ما خیلی در مورد  راههای سوزاندن چربی های اضافه بدن صجبت می کنیم ولی بندرت در مورد اینکه چطور این روند رو حفظ کنیم٬ سوالی پرسیده میشه. نگهداری بدن از برگشت به حالت اولیه هم به توجه نیازمنده! 

 

 چه باید کرد؟    

من معتقدم وقتی ما از سر ناامیدی می خوایم که وزن از دست بدیم شروع می کنیم به انجام یه سری کارهای بسیار سخت و طاقت فرسا و خارح از تحمل. برای مثال به یک رژیم غذائی سخت و شدید  رو می آریم خیلی کم و یا خیلی متفاوت می خوریم وبعد از مدتی نمی تونیم ادامه اش بدیم! 

 شروع می کنیم به فعالیت فیزیکی خیلی دشوار که نیاز به تلاش بسیار داره و یا خیلی گرونه که باز هم بعد از مدتی مجبوریم رهاش کنیم. و چون نتونستیم از عهده برنامه ای که چیدیم بر بیایم سرخورده می شیم و برای تنبیه خودمون شروع به پرخوری می کنیم و یا به کل ورزش رو کنار می گذاریم و مایوس میشیم. 

دوباره چند هفته یا چند ماه یا چند سال دیگه باز هم فیلمون یاد وطن می کنه و باز شروع می کنیم به یه رژیم سخت و یه فعالیت سخت تر و باز.... 

 

چطور میشه این دور باطل را متوقف کرد؟ 

پیشنهاد اینه : 

۱) یه نگاهی به همه تلاشهای گذشته بیاندازیم و یک برآورد واقعی از خودمون داشته باشیم 

تا بیبنم ما واقعا چی می خوایم؟  

۲) زیاد هم در مورد گذشته به خودمون سخت نگیریم گذشته ها گذشته٬ خوبیش اینه که درسیه برای آینده:) 

 

۳) قبول کنیم که برای اینکار باید یه سری از عادتها رو تغییر بدیم٬ اصلاح کنیم و باور کنیم که برای قبول یک روش جدید در خورد و خوراک و فعالیتهای فیزیکی ٬ تلاش و تمرکز زیادی لازمه. 

 

۴) قهرمان خود باشیم! برای خودمون اهداف واقعی و قابل دسترس تعیین کنیم و بخاطر داشته باشیم که ما و فقط ما هستیم که می تونیم این کار رو برای خودمون بکنیم ٬ تغییربوجود بیاریم. 

 

۵) ما اجازه داریم اشتباه کنیم٬ گاهی خارج از برنامه بخوریم و یا کم کاری کنیم اینها همه قسمتی از یک برنامه بلند مدت هستند اگه زیادی به برنامه بچسبیم ممکنه واپس بزنیم و کاری رو که شروع کرده بودیم نیمه تمام بذاریم. 

 

۶) دیگه از جمله معروف : اگه... پس... استفاده نمی کنیم. اگه وزنم کم بشه برای خودم لباس می خرم! اگه به وزن ایده آل برسم دنبال کار می گردم و اینا... نداریم ! ما الان در یک مرحله آموزشی هستیم پس اینجور نباشه که انگار اگه به وزن مناسب رسیدیم اونوقت زندگی مون  تازه  شروع میشه!اگر به زندگی عادی خودمو ن در همه زمینه ها ادامه بدیم اونوقته که میتونیم توی این برنامه هم موفق بشیم. 

 

ما میتونیم اینکار رو انجام بدیم اگر با دید واقع گرایانه برنامه خودمون رو بچینیم(۲) و با خودمون مهربان باشیم (۲) اونوقت می تونیم در شرائط سخت هم دوام بیاریم. 

خواست ما برای تغییر باید با تلاشهای ما برای تغییر هماهنگی داشته باشه (۳) ما میتونیم نتیجه رو برای خودمون بهتر کنیم: با دعوت کردن از علاقمندان دیگر برای پیوستن به برنامه ما( ۴)بخاطر داشته باشیم که این نظرات و تصمیم گیریهای ماست که برنامه رو به جلو مببره یا عقب می کشونه(۵)و حالا وقتشه(۶)که قول بدیم که نه فقط برای از دست دادن وزن بلکه برای داشتن یه زندگی سالم تلاش کنیم. 

 

برداشتی کاملاً آزاد از اینجا

عادت

  

 

 نشسته بودم و فکر می کردم چقدر غم انگیز است که مردم طوری بار می آیند که به چیزی شگفت انگیر چون زندگی عادت می کنند. 

یک روز ناگهان این واقعیت را که وجود داریم بدیهی فرض می کنیم و از آن به بعد٬ بله٬ از آن به بعد دیگر تا نزدیکی های وقتی که می خواهیم دوباره دنیا را ترک کنیم ٬ در این باره فکر نمی کنیم. 

 

یوستین گوردر 

راز فال ورق 

ترجمه عباس مخبر 

سخنانی از دکتر علی شریعتی

 

  

یکی از بزرگ ترین مسائلی که در تاریخ و جامعه ما مطرح است اسلام و تشیع است که بسیاری از ما بدان معتقدیم امٌا آن را به درستی نمی شناسیم. به مذهبی ایمان داریم که آشنایی درست و منطقی از آن نداریم. مثلاً به علی به عنوان یک امام، یک مرد بزرگ یک ابرمرد حقیقی و به عنوان کسی که همه احساس ها و تقدیس ها و تجلیل های ما را به خود اختصاص داده اعتقاد داریم و همیشه در طول تاریخ بعد از اسلام ملت ما افتخار ستایش او را داشته اما متاسفانه آن چنان که باید و شاید او را نشناخته است. زیرا بیشتر به ستایش او پرداخته است، نه شناختن او. از این روست که امروز باید بیشتر به سخنی گوش دهیم که علی را به عنوان یک انسان بزرگ، یک رهبر، یک امام و یک سرمشق می شناسد. از اینجا  

 

چه رنجی بزرگ تر از اینکه ملتی عاشق علی باشد و عاقبت یزید را داشته باشد؟و چه رنجی بالاتر از اینکه کسانی که می بینیم در چه سطحی از معنویت، از آگاهی، از منطق و از انصاف هستند باید از علی و از مکتب علی سخن بگویند و مردم را با مکتب علی آشنا کنند؟ و چه رنجی بالاتر از اینکه در این دنیا یک ملتی، یک گروهی هست که مارک علی بر پیشانی سرنوشتش خورده و از فقر، از خواب، از تخدیر، از تفرقه و از کوتاه اندیشی، و از بدبینی، ضعف و ذلت رنج ببرد؟ و چه رنجی بالاتر از اینکه الان می بینیم نسل قدیم ما که به علی و به مذهب علی وفادار مانده، قدرت زایندگی خودش و حرکت خودش را از دست داده، به جمود و توقف دچار شده و نسل آینده را نمی تواند به تاریخ و فرهنگ و مذهب علی پیوند دهد و آنچه را که شهدای بزرگ شیعه و علمای بزرگ شیعه و بزرگان و فداکاران و مردم عاشق شیعه به این نسل سپرده اند نمی توانند به نسل بعد از خود انتقال دهند. این نسل کهنه میشود، فرسوده می شود و شده است، و دارد رو به زوال می رود و دارد میمیرد. و جانشین اش پوچی و جانشین اش فقر معنوی و جانشینش جهل و بریدگی و گسستگی با گذشته است. و با علی، الان در شرایط خاصی هستیم. هیچ شبی، هیچ لحظه ای بهتر از این شب و این لحظه نیست که چنین مساله ای مطرح شود. البته نه در چنین فرصتی و نه توسط کسی چون من. ولی چه باید کرد؟ به هر حال چنین پیش آمده. من فرصت این را ندارم و حال این را ندارم که خیلی با احساس حرف بزنم و خیلی با منطق و شمرده حرف بزنم. فقط شما از هر کلمه من مجموعه دردی را که در پشتش انباشته است، بفهمید.   

بارها گفته ام و باز تکرار میکنم که انسان امروز به «شناخت» علی نیازمند است. نه به «محبت» و «عشق» به او زیرا «عشق و محبت» بدون «شناخت» نه تنها هیچ ارزشی ندارد بلکه سرگرم کننده و تخدیر کننده و معطل کننده نیز خواهد بود. کسانی که مردم را به نام محبت علی و عشق به مولی بدون شناختن مولی و فهم دقیق و درست سخن و راه و هدف او معطل و سرگردان می کنند نه تنها انسانیت و آزادی و عدالت را نابود می کنند بلکه خود این چهره های عزیز را نیز تباه می سازند و شخصیت خود علی را در زیر این تجلیل های بی ثمر مجهول نگه می دارند و باعث می شوند کسانی که تا آخر عمر در محبت مولی وفادار می مانند هرگز از سخن و راهنمایی های او بهره ای نگیرند و متوقف و منحط بمانند و آنهایی هم که کمی آگاه می شوند و با جهان امروز آشنا، اصولاً این گونه علی بی ثمر را و این محبت بی نتیجه را رها میکنند و به دنبال شخصیت های دیگر، الگوهای دیگر و رهبران دیگر می روند. 

روز پدر

تولد امام علی (ع) و روز پدر مبارک.

بهشت

مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.
پیاده‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه‌بان کرد: «روز به خیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟»
دروازه‌بان: «روز به خیر، اینجا بهشت است.»
- «چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم.»
دروازه‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت: «می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بوشید.»
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.
مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.
مسافر گفت: روز به خیر
مرد با سرش جواب داد.
- ما خیلی تشنه‌ایم.، من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره کرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر که می‌خواهید بنوشید.
مرد، اسب و سگ، به کنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشکر کرد. مرد گفت: هر وقت که دوست داشتید، می‌توانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مسافر حیران ماند: باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود!
- کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌کنند. چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا می‌مانند

بخشی از کتاب «شیطان و دوشیزه پریم»، پائولو کوئیلو

تحلیل شاه عباسی!

شاه عباس از وزیر خود پرسید:"امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟"
وزیر گفت:"الحمدالله به گونه ای است که تمام پینه دوزان توانستند به زیارت کعبه روند!"

 شاه عباس گفت: "نادان! اگر اوضاع مالی مردم خوب بود می بایست کفاشان به مکه می رفتند نه پینه دوزان، چون مردم نمی توانند کفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند، بررسی کن و علت آن را پیدا نما تا کار را اصلاح کنیم

 

تحلیل حکایت:

1- یک شاخص مناسب می تواند در عین سادگی بیانگر وضعیت کل سازمان باشد.
2- در تحلیل شاخص باید جنبه های مختلف را بررسی نمود. گاهی بهبود ناگهانی یک شاخص بیانگر رشدهای سرطانی و ناموزون سیستم است.