حضور

  

 

 راهب بودائی و فیلسوف ویتنامی٬ تبچ نات هان مطلبی دارد درباره لذت بردن از یک فنجان چای خوب .

شما باید کاملا در حال حضور داشته٬ باید باشید تا بتوانید از چای لذت ببرید.تنها در هوشیاری نسبت به زمان حال است که دستان شما می توانند گرمای دلپذیر فنجان را حس کنند٬ تنها در حال است که می توانید عطر چای را ببوئید٬ طعمش را بچشید و از لطافتش لذت ببرید.وقتی عمیقاْ در فکر گذشته هستید و یا نگران آینده٬ از تجربه لذت بردت از فنجان چای٬ هیچ چیز دستگیرتان نمیشود.چشمتان را به فنجان می دوزید و چای تلف میشود! 

 

زندگی نیز همینظور است٬ اگر کاملاْ در حال حضور نداشته باشید٬ پراکنده می شوید و زندگی می گذرد. اینگونه است که احساس٬ عطر٬ ظرافت و زیبائی زندگی را از دست می دهید٬ انگار که زندگی دارد به سرعت پشت سر شما جریان می یابد. 

 

 گذشته تمام شده است. از آن بیاموزید و بگذارید برود. آینده هنوز نرسیده است. برای آن برنامه ریزی کنید اما بیهوده نگران نباشید.نگرانی بی فایده است. 

 

وقتی دست از فرو رفتن در گذشته و آنچه رخ داده است برداشتید و نگرانی در مورد آنچه ممکن است هرگز اتفاق نیفتد را نیز کناز گذاشتید٬ آن موقع در لحظه حاضر خواهید بود.آن موقع است که تجربه لذت از زندگی را آغازخواهید کرد. 

 

از کتاب تنها عشق حقیقت دارد 

دکتر برایان ال وایس 

ترجمه زهره زاهدی

نظرات 8 + ارسال نظر
کیهان دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:41 ق.ظ

سلام و صبح به خیر
راستش من شخصن به هیچ وجه اعتقاد ندارم به این موضوع ولی انکارش هم نمی کنم.زیرا در زمانی ممکنه همه اینها اثبات بشه.تا آن زمان نه رد می کنم و نه می پذیرم.
ولی آرش در این زمینه ها اطلاعات بسیاری داره و این پست که من گذاشتم صرفن برای یاد آوری آرش بود که ادامه پستهای قبلی را بنویسه
موفق باشید آقای محبوب

دست شما درد نکنه:)

زیبای زندگی دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:16 ق.ظ

کاش منم بتونم دست از گذشته بردارم و خودم رو بابت اشتباهات گذشته که خودم فکر میکنم خیلی بزرگ بودن اما نبودن&ببخشم..
تبچ نات هان حتمن عااااشق چای بوده ها که لذت بردن از طعم زندگی رو با نوشیدن چای مقایسه کرده.یکی مثل بیمانه خودمون که به قول خودش باید حتمن چای لیوانی باشه تا بهت مزه بده.

آخ راست میگه بعضی وقتها چائی فقط لیوانی٬ من دوست دارم لیوان شیشه ای باشه تا رنگ چائی رو ببینم اینجوری بیشتر بهم مزه می ده:)

مهتاب دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:17 ب.ظ http://aeenehomahtab.persianblog.ir

کامنت قبلیم نرسید؟
قربون صدقه ی این فنجون نعلبکیه رفتم ;)
لینک دادم به این پستت. کتاب رو پیدا کنم بخونم بلکه اخلاقم خوب شه ;)

نه نرسید:)
قابل شما رو نداره

پیکرتراش دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 06:44 ب.ظ http://peykartarash.blogspot.com/

:) لطفاْ در نظر داشته باشید که پرتره ۱۵ دقیقه ای به پای کاری که ساعتها روش وقت گذاشته میشه نمی‌رسه!

آهان !:)

مرضیه دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:39 ب.ظ

من گذشته ام رو خیلی دوست دارم الانم رو بیشتر به ایندهام امیدوارم

آفرین بر شما

پیمانه دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:50 ب.ظ http://pn1350.blogfa.com/

سلام بر محبوب عزیز . برعکس کیوان من کاملا با این قضیه موافقم و انرا حس کردم .
عجب ابتکاری زدی برای کشاندن من به اینجا ولی عزیزم من کفتر جلد وبلاگ شما هستم و دایم این ورها پرسه می زنم (قلب و بوسه)
یک چیز دیگه چرا این آقای کیوان به شما گفته آقای محبوب ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!!؟!؟ این نوشته ها داد می زنند که زنانه اند

:) آیکونی با لپ های قرمز
احتمالا اشتباه کرده :))

سلماز سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:45 ب.ظ http://after84.blogfa.com/

مرسی. جالب بود خصوصا واسه چایی خورها. هر چند من اصولا چای تلف شده ی سرد دوست دارم.:)

پژ پنج‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:32 ق.ظ

چقدر بی مزه! وقتی برای یه مطلب یه بار کامنت میزاری دیگه نمیزاره دوباره کامنت از خودت در کنی!
شما که اوستایی بگو ببینم مگه افلاطون هم تناسخی بوده؟

من اوسای حسابم!:)
اما این حرفش که اینو میگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد